سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :61
کل بازدید :271012
تعداد کل یاداشته ها : 180
04/3/27
12:24 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
شقایق صحرایی[2]
چقدر تصفیه شدن خوب است. هر آدمی یک « حضرت آدم» است. خاکی سفت و سخت رسوبی چون سفال که از سیل جاری و خروشان و خرمی برانگیز بر زمین می ماند و می بندد و صدها بذر امیدوار شکافتن و هزارها ساقه ی نازک و بی تاب روئیدن و از خاک به خورشید سر زدن را در زیر می گیرد و خفه می کند و می پوساند ... و آنگاه در این خاک رسوبی «روح خدا» و سپس آگاهی بر همه ی نام ها و در نتیجه سجده ی تمامی فرشتگان در پایش و از آن پس داستان بهشت و تنهایی و نیاز به جفت و خلق حوا از خاک آدم و عصیان و هبوط به این زمین و حیرت و طرد و غربت و محکومیت رنج و جنگ و عطش و توبه و ناله ی بازگشت و ضجه ی این گیلگمش در زیر این آسمان غریب و سرد و سنگین که بر روی سینه اش افتاده است و نفس کشیدن را بر او عذاب کرده است و سخت ترین فصل این سریال خود « زندگی »، درام مصیبت بار و تحمل ناپذیر « زندگی کردن»! که آدمی در آن تجزیه می شود و بدان آلوده ...

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
برای دخترم ... عناوین یادداشتها[153]

با یاد دوست


 


س.ن. خوب ما هم خواهی نخواهی به این راه کشیده شدیم و هر چند بشنو از نی هنوز خیلی کوچولوئه اما خانم گل عزیز لطف کردند و از من خواستند که بهترین پستم را معرفی کنم ...


باید بگویم که برعکس خانم گل انتخاب بهترین پست برای من اصلا کار سختی نبود ...


چون در تمام عمرم تنها یک مطلب توانسته ام بنویسم که روایت برآورده شدن بزرگترین آرزویم است ...


دست نوشته ای که تجلی وجوه مختلف عقاید، افکار و سرگذشت ذهنم هست ...


و سند عزیزترین و مبارک ترین روز زندگیم ...


حتی اگر تنها برای نفس کشیدن در همین یک روز به دنیا دعوت شده باشم ...


حتی اگر تنها برای زیستن در همین چند ساعت بار سنگین حیات را برجان خریده باشم ...


و این مطلب دست نوشته ای نیست مگر زرین ترین برگ سفرنامه ی لمحه، یعنی روایت 



پ.ن. فکر کنم رسم این هست که هر کسی باید سه نفر دیگر را به بازی دعوت کند ...


پس من هم از شوق پرواز عزیز، زیباترین شکیب مهربان و سُکر دوست داشتنی دعوت می کنم  که با انتخاب بهترین پست وبلاگشان این بازی هیجان انگیز را ادامه بدهند


*س.ن. همان سر نوشت است

ب.ن. (بعد نوشت) ظاهرا مهمان های ما قبلا دعوت شدند ... بنابراین با اجازه دو نفر دیگر را جایگزین می کنیم ...

وبلاگ یک لیوان چای داغ با مدیریت طفل عشق و وبلاگ کبوتر خوشبختی با مدیریت سعدانه جان

خانم گل جان بی زحمت اگر مهمان هایم باز هم تکراری هستند بهم خبر بده تا دعوتم را پس بگیرم 

شرمنده دیگه! جا تنگیه!

الف.ن. (اشک نوشت) شرمنده ی همه ی دوستان ... در جریان افزودن بعد نوشت پست اصلی به کلی حذف شد و متعاقب آن نظرات قشنگ دوستان که پاسخ هم داده بودم ناباورانه پرید

اگر دوست داشتید دوباره نظر بدهید ... اگر هم دوست نداشتید انشاالله تو شادی هاتون جبران می کنم  


87/2/13::: 8:34 ع
نظر()